دنیای من محمد
به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم
سمی نوشت:
کاش من میمردم
رخت از این معدن اندوه و جفا می بردم...
من به دنیا به چه کار آمده ام؟!
چون به چشم همه خار آمده ام !!
من که هر روز و شبم گریان است
من که هر روز و شبم نالان است
کاشکی میمردم...
ماندن و حسرت و خون جگرم دیگر بس
ماندن و فرقت و سوز جگرم دیگر بس !!
من دگر خسته شدم تاب ندارم
تاب دیدار دو چشم تو در این خواب ندارم
کاشکی میمردم !!!
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, ساعت
10:37 توسط سمیرا | 2 نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |